رسته‌ها
افسانه بهار
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 25 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 25 رای
نمایشنامه ای در دو اپیزود پیرامون تنهایی و بیکسی زنها و ظلمها و جورهای رفته بر آنها . . . . قسمتی از نمایشنامه : نمی دونم چرا هنوز بش می گم ماما ! من با قرارداد اون به خونه ت اومدم ، گفت کارت نداره ، مثه بابای خدابیامرزته ، غذاشو بده و لباساشو آب بزن ، اما نگفت غذات شیره و تریاکه فقط ، نگفت لباس تو تنت میشکنه و آبش نمی زنی ، حاضر شدم سحر تا غروب ، تو مزرعه ی خشخاشت بیل بزنم ، اما بزاری شب سّیِ خوم باشم ، یه شب دیدی چشمم به روت باز باشه ؟ دهنم به روت باز باشه ؟ دماغم به روت باز باشه ؟ سینه ام به روت باز باشه ؟ خودم با همین گوشام شنیدم به خورشید خانوم می گفتی ، زن مستراب دوم خونه اس ! همه تون بی حیایین . . .
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
22
آپلود شده توسط:
zoohoor
zoohoor
1389/04/27

کتاب‌های مرتبط

ایده‌هایی برای دُزدیدن
ایده‌هایی برای دُزدیدن
3.7 امتیاز
از 3 رای
مرگ یزدگرد
مرگ یزدگرد
4.6 امتیاز
از 190 رای
فضیلت بسم الله
فضیلت بسم الله
4.3 امتیاز
از 48 رای
دنده های چرخ
دنده های چرخ
3.1 امتیاز
از 12 رای
خاویارسرخ
خاویارسرخ
3.7 امتیاز
از 26 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی افسانه بهار

تعداد دیدگاه‌ها:
2
پرداختها به يك جريان از ديدگاههاي مختلف جالب است و خب خواندن اينها براي ما جالبتر و ايده پردازتر خواهد بود:-)
افسانه بهار
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک